- او بکشیین
حمام کردن، کنایه از عسل کردن، آب کشیدن پارچه و پوشاک
معنی او بکشیین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روان شدن، جاری بودن، به حرکت درآمدن حشرات و خزندگان
گرسنگی کشیده، رنج کشیده
آه سرد کشیدن
آب کشیده، خیس شده، غسل داده شده، کدوی آب پز شده
برداشتن مقداری از چیزی، دلخور بودن، به طرف خود کشاندن
لیسیدن
چیزی را روی زمین کشاندن
فریاد زدن جیغ کشیدن، زوزه ی گرگ
صدایی که هنگام گلودرد ادا شود
رشد بی رویه ی ساقه های سبزیجات
به ثمر رسیدن، متر کردن، جلوگیری از ارتکاب عمل خلاف
یک نفس دویدن
حرکت کردن، همانند حرکت خزندگان خزیدن آهسته
به کار گرفتن بی قاعده ی افراد یا وسایل، کار کشیدن بیش از
بر زمین کشیدن اجسام و یا اشیا
خرناس کشیدن در خواب، خرخر کردن
ریختن و پراکنده کردن بار به هنگام حمل در اثر بی احتیاطی
غذا خوردن با عجله و ولع
دم کشیدن، پخت کامل پلو
بیرون آوردن چیزی از جایی
دست کشیدن از کاری، مالیدن، ماساژ دادن، نوازش کردن
دادر زدن، به دار آویختن
انکار کردن، منکر شدن به صورت تعمدی، جر و بحث کردن
دراز کشیدن، تیغ کشیدن روی پوست بدن جهت حجامت یا هر قصد دیگر.، رشد کردن، رشد گیاهانی که بوته ی رونده دارند
جلو کشیدن، کسی را جهت پرسش درباره ی موضوعی خاص نزد خود فرا
قطع ارتباط کردن
با سرعت غذا را بلعیدن، غذا خوردن با تعجیل
آب ریختن
آب ریختن
تیز کردن کارد و دیگر ادوات، تابیدن
رنجور شدن، تحلیل رفتن